شبهه مؤید بودن مدت حمل النبی(ص) نسبت به تایید کلام اهل سنت در اقصی مدت حمل- 1

شهید ثانی[1] مطلبی فرموده که فقیه دیگری آن را مطرح نکرده است و آن مطلب اینکه ایشان به بیشتر نشدن مدت حمل از یک سال که مورد اتفاق امامیه است اشکال کرده و فرموده: «حمل نبی اکرم (صلی­ الله­ علیه­ و­آله) در دوازدهم ذی­حجه و ایام تشریق واقع شده و ولادت ایشان نیز در ماه ربیع اول بوده است و قطعاً مدت حمل حضرت، سه ماه نبوده است پس باید پانزده ماه بوده باشد. در حالی که هیچ کسی نیز این مطلب را از اختصاصات حضرت ذکر نکرده است. زیرا شیخ طوسی در مبسوط[2] در ضمن یک فصل، تمام اختصاصات حضرت را برشمرده است و علماء دیگر نیز این اختصاصات را ذکر کرده‌اند، ولی این مطلب را به عنوان اختصاصات حضرت ذکر نکرده­‌اند.» در نتیجه کشف می‌­شود که علماء، پانزده ماه حمل را طبیعی دانسته‌­اند که تاییدی بر کلام اهل سنت مبنی بر بیشتر بودن مدت حمل از یک سال است. [3]

پاسخ شبهه بر اساس نسیء

شیخ بهایی این شبهه را بر اساس نسیء[4] پاسخ داده و فرموده است: اینکه در کافی دربارۀ حمل حضرت به «وَ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ فِي أَيَّامِ التَّشْرِيقِ»[5] تعبیر شده است و گفته­‌اند که در زمان جاهلیت، بعضی از مشرکین گفتند مصلحت نیست که هر سال در ذی­حجه حج انجام دهیم؛ شیطان به آن­ها القاء کرد که چرا باید حج را مختص به ماه ذی­حجه بدانید، در حالی که در ماه­‌های دیگر نیز می­‌توان آن را انجام داد و بر اساس برخی نقل‌­های قدیمی، مشرکین گفتند که اگر در انجام حج، ماه ذی­حجه معیار باشد گاهی در وقت شدت گرما خواهد بود که حجاج کمتر به مکه می‌­آیند و این از نظر اقتصادی به صلاح اهل مکه نیست. بنابراین بهتر است که حج با ماه­‌های شمسی تطبیق داشته باشد و به شکلی انجام شود که همواره حدود ماه فروردین باشد که هوا مناسب است و حجاج نیز زیادتر به مکه می‌­آیند اتفاق بیافتد. بنابراین نقشه‌­ای کشیدند که در نتیجۀ آن، زمان حج، ایام نحر و ایام تشریق که سه روز بعد از نحر است، تبدّل پیدا کرد و این گونه محاسبه کردند که در صورتی که فرضا الآن سال 1400 قمری است که در ذی­حجه حج انجام می‌­شود، در سال بعد نیز که دوازده ماه بعد از این است یعنی در ذی­حجه­‌ی سال 1401 حج انجام شود و طبعاً اگر بخواهند تغییری ایجاد نکنند باید در سال 1402 نیز در ذی­حجه حج به جا آورند. ولی به دلیل اینکه در ماه­‎های دیگر نیز می‎­خواهند حج انجام دهند، یک ماه تاخیر انداختند؛ یعنی در ذی­حجه‌­ی سال 1402 حج انجام ندادند بلکه در محرم سال 1403 حج به جا آورند و زمان حج یعنی محرم سال 1403 را ذی‎­حجه نام­گذاری کردند و در تاخیر سال ماه محرم اول را اصلاً حساب نمی­‌کردند و هیچ اسمی نیز بر آن نمی‌­گذاشتند ـ نسیء به معنای تاخیر است ـ که در گذشته ماه­‌های نیمه‌­ی اول سال قمری جفت جفت بود و نیمه‌­ی دیگر تک­ت ک بود. یعنی از ماه­‌های نیمه­‌ی اول سال به ربیع اول، ربیع ثانی، جمادی اول، جمادی ثانی و صفر اول ـ محرم ـ و صفر آخر ـ صفر ـ تعبیر می­‌کردند. آن­ها در سالی که می­‌خواستند نسیء قرار دهند ماه محرم را ذکر نمی‌­کردند و ماه صفر واقعی را «صفر اول» و ماه ربیع اول را «صفر ثانی» می­‌نامیدند و همین طور یک ماه تاخیر می‌­افتاد تا اینکه محرم سال 1403 را به ذی­حجه نام­گذاری می‌­کردند. پس در حقیقت محرم را اسقاط می‌‎­کردند و از آن اسمی به میان نمی‌­آمد.

بنابراین آنچه که در مورد حمل حضرت گفته­‌اند که در ایام تشریق بوده است، در ذی­حجه­‌ی جعلی بوده است نه در ذی­حجه­ی واقعی که این ذی­حجه­ی جعلی یا جمادی اول یا جمادی دوم بوده است که نام آن را ذی­حجه گذاشته بودند که باید محاسبه شود. و با توجه به اینکه یوم نحر در روز دهم ماه است ایام تشریق نیز یازدهم و دوازدهم یکی از این دو ماه خواهد بود، بنابراین اگر حمل حضرت در ماه جمادی اول باشد دوازدهمِ آن ماه است که با لحاظ تاریخ ولادت ایشان که یا دوازدهم ربیع اول است که مدت حمل، 9 ماه کامل می‌­شود و یا هفدهم ربیع اول است که مدت حمل 9 ماه و پنج روز می­‌شود و اگر حمل در جمادی اول باشد دوازدهمِ آن ماه است که با لحاظ دوازدهم ربیع اول، مدت حمل ده ماه کامل می‌­شود و با لحاظ هفدهم ربیع اول، ده ماه و پنج روز می‌­شود که هیچ یک از این فروض اشکالی ندارد.

مسأله‌ی نسیء در «فروغ ابدیت»: دو موسم حج داشتن اعراب و انعقاد حمل حضرت در ماه رجب

این مطلب در «فروغ ابدیت» نیز مطرح شده است و به علامه مجلسی اشکال کرده که ایشان در محاسبه اشتباه کرده است و «نسیء» به این معنا نیست در حالی که در «فروغ ابدیت» اشتباه شده است؛ در «فروغ ابدیت» ذکر شده است که اعراب دو مرتبه حج به جا می­‌آوردند که یک مرتبه در ماه رجب و مرتبه دیگر در ماه ذی­حجه بود و حمل حضرت در ماه رجب منعقد شد.

نقد: انعقاد حمل حضرت در موسم عمره

کلام مذکور درست نیست زیرا اعراب دو موسم زیارتی داشتند که یکی موسم عمره در ماه رجب و دیگری موسم حج در ماه ذی­حجه بود و ظاهراً این اشتباه در «فروغ ابدیت» ناشی از اشتباه علامه طباطبایی است. زیرا صاحب کتاب فروغ ابدیت بر اساس کلام علامه طباطبایی چنین مطلبی بیان کرده است که خیال کرده حمل حضرت در موسم حج بوده است. در حالی که در موسم عمره بوده است و البته طبیعی است که اگر از این دو موسم زیارتی مدتی فاصله شود، انسان غفلت می‌­کند.

بر اساس آنچه از مجاهد و ابوعلی در کتب مختلف نقل شده است، سال نهم هجرت، سال برائت بود و حج در آن سال در ذیقعده واقع شد و سال بعد که رسول اکرم (صلی ­الله­ علیه­ و­آله) حجۀ الوداع به جا آوردند در ماه ذی­حجه بود که حضرت فرمود: «إِنَّ الزَّمَانَ قَدِ اسْتَدَارَ كَهَيْئَتِهِ يَوْمَ خَلَقَ ...»[6] یعنی دیگر کسی حق ندارد زمان حج را تغییر دهد.[7] بنابراین زمان حج تثبیت شد و دیگر در غیر ذی­حجه، حج به جا آورده نشد؛ این مطلب را مجاهد و ابوعلی این گونه نقل کرده­‌اند ولی از کلبی که نسّابه­‌ی معروفی است در کتاب «اخبار مکه»[8] نقل شده است که حج در سال نهم و دهم هجری در ذی­حجه­‌ی واقعی انجام شد، در حالی که اگر رسول اکرم (صلی ­الله ­علیه ­و­آله) حج را تثبیت نمی­‌کرد، به محرم منتقل می‌­شد.

آنچه کلبی نقل کرده است با روایات امامیه کاملاً منطبق است. زیرا سید بن طاووس در اقبال[9] از کتاب «النبوة» شیخ صدوق، نقل کرده است که حمل حضرت در دوازدهم جمادی ثانی منعقد شده است ولی در نقل علامه مجلسی به «لِاثْنَتَيْ عَشْرَةَ لَيْلَةً بَقِيَتْ‏ مِنْ‏ جُمَادَى‏ الْآخِرَة»[10] تعبیر شده است و ایشان فرموده که باید «مضت» درست باشد نه «بقیت»[11] که زمان انعقاد حمل، دوازدهم جمادی ثانی می­‌شود ولی شیخ علی در حاشیۀ شرح لمعه[12] از کتاب «وصول الاخیار الی اصول الاخبار»[13] ـ تالیف پدر شیخ بهائی ـ نقل کرده است که ایشان از اقبال نقل می­‌کند که به جای «بقیت»، «ذهبت» ذکر شده است و در حقیقت مضمون «مضت» را دارد که علامه مجلسی فرموده است پس حمل حضرت در دوازدهم جمادی ثانی است.



[1]. الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى - كلانتر)؛ ج‌5، ص: 433؛

[2]. المبسوط في فقه الإمامية؛ ج‌4، ص: 152؛

[3]. برگرفته شده از درس آیت الله شبیری زنجانی، كتاب نكاح (زنجانى)؛ ج‌25، ص: 7801، جلسه 983

[4]. توضیح استاد (مد ظله): چند مشکل را به سبب نسیء حل کرده اند از جمله یکی از سؤالاتی که موسی جار الله مطرح کرده و آقای شرف الدین جواب داده است و آن اینکه در روایات امامیه ذکر شده است که نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هر وقت حج به جا می‌آوردند در مأذمین مستتراً بول می‌کردند و علت آن این بود که بت هوبل را از آنجا تراشیده بودند؛ این سؤال مطرح بود که با وجود جمعیت بسیاری که حج انجام می‌دادند چگونه می‌شود که حضرت مستتراً بول کنند؟ آقای شرف الدین بر اساس مسأله‌ی نسیء جواب دادند که حج دیگران در وقت دیگری بود که اسم آن را ذی‌ حجۀ گذاشته بودند در حالی که حضرت در ذی‌‌ حجه‌ی واقعی حج به جا می‌آوردند و در آن زمان کسی نبود تا نظاره‌گر ایشان باشد و یا شافعی معتقد است که حج واجب فوری نیست با این استدلال که وجوب حج در سال ششم هجرت نازل شده است ولی سال نهم، سال برائت از مشرکین است و در سال نهم و دهم، حج انجام شد در حالی که اگر واجب فوری می‌بود باید در همان سال انجام می‌شد، از این کلام شافعی نیز بر اساس نسیء جواب داده‌اند که از آنجا که شرائط مساعد نبود و مشرکین هنوز بر امور مسلط بودند و حج آن‌ها بر اساس نسیء با ذی‌ حجه‌ی واقعی تطبیق نمی‌کرد حضرت صبر کردند تا به حج با ذی ‌حجه‌ی واقعی تطبیق کند و بعد حج به جا آورند که منافاتی با فوریت حج ندارد.

[5]. الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‌1، ص: 439

 

[6]. الخصال ؛ ج‏2 ؛ ص486، ح 63؛

[7]. توضیح استاد (مد ظله): از اینکه اعراب ماه‌های دیگر را ذی‌حجه نام‌گذاری می‌کردند به مطلب دیگری منتقل شدم و آن اینکه محمدرضا که با فوزیه ازدواج کرد، این ازدواج به حسب قانون کشوری صحیح نبود زیرا همسر ولیعهد باید ایرانی الاصل باشد؛ رضاخان این مشکل را حل کرد و گفت که من ایرانی الاصل بودن را به او اعطاء کردم و او ایرانی الاصل شد ولی مرحوم آقای والد می‌فرمود که بعد از طلاق او دیدم که روزنامه نوشته بود که ایرانی الاصل بودن او را دیگر حذف کردند.

[8]. تألیف أبو الولید محمد بن عبد الله بن أحمد الأزرقی (أوائلالقـرنالثـالث) که زمان امام هادی (علیه­السلام) نوشته شده است.

[9]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)؛ ج‌3، ص: 162؛

[10]. بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏15 ؛ ص251

[11]. بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏15 ؛ ص251؛

[12]. الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، کتاب النکاح، باب الحاق الولد (ص 114 چاپ سنگی)؛

[13]. وصول الاخیار الی اصول الاخیار، ج 1 ص 30؛

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی