بازخوانی فقه سنتی در مواجهه با رخدادادهای روز

آنچه در ادامه می‌آید متن کامل سخنرانی آیت‌الله سید مصطفی محقق داماد دام عزه، استاد و رئیس گروه حقوق دانشگاه شهید بهشتی، رئیس گروه علوم و معارف اسلامی فرهنگستان علوم ایران و عضو شورای علمی مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی  است که چهارشنبه شب (16 اسفندماه 1396) در مدرسه فقهی امام محمّد باقر علیه‌السلام ایراد شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تمایل دارم که عنوان این بحث را « اجتهاد مستمرّ شیعی در رویارویی با مسائل عصر حاضر» بنامم. بحثی که پیش‌تر در جای دیگری آن را آغاز نموده بودم. در آن جلسه چند نکته را عرض نمودم:

  1. به نظر من به لحاظ کلامی اجتهاد نهادی است مقدّس که توجیه‌گر خاتمیّت نبوی است. یعنی تنها توجیه‌گر خاتمیّت نبوی اجتهاد مستمرّ شیعی است. منظور از اجتهاد مستمرّ در مقابل انسداد اجتهاد است. اجتهادی که در مکاتب اهل سنّت منسدّ دانسته شده است و در قرن دوم اعلان انسداد اجتهاد نمودند.
  2. باید به این در نظر داشته باشیم که ما هم اکنون در جهان در مقابل چه شرایطی قرار داریم؟ ما چه کسی هستیم و چه مسؤولیتی به عهده داریم؟ وضعیت امروز ما با پنجاه سال پیش متفاوت است و موقعیت ما با آن زمان از چند جهت تفاوت کرده است. اولا در کشوری زندگی می‌کنیم که به موجب قانون اساسی ده منصب اساسی کشور به مجتهد یا فقیه داده شده است؛ که اینها پست‌های کلیدی کشورند؛ رهبر، رییس قوه قضائیه، دادستان کل کشور، رییس دیوان عالی کشور، شش فقیه صاحب اختیار شورای نگهبان که اختیارات این گروه قابل مقایسه با گروه حقوقدانان  نیست. البته این مسؤولیت‌هایی است که در قانون اساسی برای مجتهدین تعیین شده است. طبعا مجتهد در قم و نجف تربیت می‌شود نه در دانشگاه. پیام این قوانین، این است که مدیریت کشور قرار است به دست فقه باشد و حیثیت تعلیلیه این موضوع این است. حال بحث از امکان آن، مسأله دیگری است.

تفاوت دیگر امروز با پنج دهه پیش، این است که عصر ما، عصر انفجار ارتباطات است و نمی‌توانیم منزوی باشیم. دسترسی به یک فتوا در سابق چگونه بود و امروز چگونه است؟ در گذشته با  کندی این کار صورت می‌گرفت و کسی هم اطلاع پیدا نمی‌کرد ولی امروز چنین نیست.

با توجه به این وضعیت، چه باید کرد که از یک سو منطبق با شریعت باشیم و از طرفی هم آسیب و ننگی برای تشیّع نباشیم. برای نمونه کشورهای شیعی عضو سازمان ملل‌ هستند و منشور سازمان ملل را امضا کرده‌اند که این مسأله لوازم حقوقی خاص خود را در پی دارد. اگر فردی که در یکی از کشورهای عضو این سازمان زندگی می‌کند، از شما بپرسد چگونه با کفّار ارتباط برقرار کنیم؟ چه پاسخی خواهید داد؟ آیا می‌توانید بگویید همانطور که نماز بر شما واجب است، جهاد هم بر شما واجب است؟ چنین فتوایی چه نتیجه‌ای در پی خواهد داشت؟

بنده به عنوان یک طلبه کوچک، به این نتیجه رسیده‌ام که اجتهاد شیعی چنان توانی دارد که در کنار نظام‌های حقوقی امروز بدون هیچ کم و کاستی زندگی و عرض اندام کند. ولی باید راه اجتهاد را پیدا کرد. ما روش و متدی داریم که هزار و چهارصد سال گذشتگان ما این راه را طی کرده‌اند. انحراف از روی ناتوانی و عدم اطلاع است.

 

لزوم استمرار اجتهاد

اما بدانیم که اجتهاد استمرار دارد و ما قرار نیست مقلّد باشیم. مسائل بسیاری در نظام اجتهادی مطرح بود که مختومه اعلام شده بود ولی فقیه دیگری آمد و نظر دیگری داد. وقتی شیخ انصاری به نجف آمد، ولو صاحب جواهر مسائل بسیاری را مختومه اعلام نموده بود، ولی شیخ انصاری در پاسخ به درخواست فضلا دوباره بحث اجتهادی از برخی مسائل همچون ولایت فقیه را آغاز نمود. نمونه‌های این‌گونه فراوان است ولی فعلا محور بحث ما این نیست. فقط این نکته را نباید فراموش کرد که احترام بزرگان به جای خودش محفوظ است ولی ما هم اگر مجتهد باشیم، می‌توانیم نظر خودمان را مطرح کنیم. البته باید مجتهد شد و علمیّت پیدا کرد.

 

چارچوب قرآنی اجتهاد

قرآن کریم در آیه « وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ »(توبه، 122) به تفقّه سفارش کرده است اما بحثی از روش تفقّه مطرح نشده است. اما در چند آیه بعد درباره روش هم بحث شده است. منابع اصلی اجتهاد، کتاب و سنّت است و عقل و اجماع هم به همین دو اصل باز می‌گردد. قرآن مجید به ما آموزش داده است که چگونه به این منابع مراجعه کنیم و مکتب قم بیش از همه بر این دو منبع دست می‌گذارد.

لزوم تدبّر در قرآن

در قرآن کریم آمده است: «أفلا یتدبّرون القرآن أم علی قلوب أقفالها»(محمّد، 24) برای اجتهاد باید قرآن را تدبّر کرد. امام صادق در برخورد با ابوحنیفه هم به همین نکته اشاره می‌کند که تو قدرت تدبّر در قرآن نداری؛ انّما یعرف القرآن من خوطب به(کافی، ج8، ص312). البته اخباری‌ها به همین روایت برای رد اصولیون تمسّک می‌کنند. ولی شیخ انصاری درست از این روایت علیه آنان استفاده می‌کند.

تدبّر یعنی چشم دل باز کردن و بصیرت. درباره تدبّر مرحوم مصطفوی در التحقیق می‌گوید تدبّر در چهار چیز استعمال می‌شود: «دبّر الخلق، دبّر العمل و دبّر النظر و دبّر القول و اذا استعمل متعلّقا بالنظر یکون بمعنی الفکر و النظر و التفکر فی عاقبة الامر». یعنی دستور قرآن این است که باید به عمق توجه کرد و نه ظاهر. اما مقابل تدبّر چیست؟ اگر تدبّر نکنیم یعنی به صرفا ظاهر قرآن عمل کنیم.

 

قرآن و مسأله صدور خبر

امّا منبع دوّم خبر است. قرآن مجید به ما روش یاد داده است که از اخبار چگونه استفاده کنیم.

روش صدوری: یعنی از صدور خبر تحقیق کنیم که در آیه : يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جٰاءَكُمْ فٰاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهٰالَةٍ» (حجرات، 6). در ناقل روایت تحقیق کنید که مبادا فاسق باشد. اگر فاسق باشد، «أن تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین»  که این ذیل اگر علّت نباشد دست کم حکمت هست. چرا باید تحقیق کنیم؟ تا پشیمانی برایمان به بار نیاورد.

ولی باید توجه کرد که پشیمانی فقط مرتبط با فسق و عدل نیست و عادل هم ممکن است اشتباه کند. به نظر می‌رسد که قضیه فسق یک نمونه است و ما باید برای فهم یک روایت فقط در بعد عدل و فسق راوی کار نکنیم و تمرکز را بر این موضوع نبریم. اما اگر در آیه دقّت کنیم، می‌فرماید معیار برخورد با اخبار این است که شما را به ندامت و کار جاهلانه نیاندازد. که البته یک معیار، عدالت راوی است. از این آیه می‌فهمیم که باید رییس صدا و سیما، روزنامه و خبرنگارها باید عادل باشند. اما آیا رسیدن به جهالت به همین نکته محدود است؟

 

ذی‌نفع بودن راوی و جهت صدوری

یکی از چیزهایی که در دنیا مطرح است این است که راوی ذو منفعت در موضوع نباشد. یعنی تضادّ منافع نداشته باشد. اگر تضادّ منافع داشته باشد، همان‌طوری کلام را می‌فهمد که خودش می‌خواهد. نمونه این بحث را در کتاب القضا داریم. چرا قاضی در شرایط خاص مثل گرسنگی، خواب آلودگی و... نباید به قضاوت بنشیند؟ در اخبار هم همین گونه است. من در ویرایش جدید اصول فقه این نکته را آورده‌ام. آقای خوئی فقیه جلیل القدر و مرد بزرگی است؛ اما ایشان در منهاج الصالحین این نکته را مطرح می‌کند که برده حتما نباید در جنگ برده شده باشد؛ بلکه به صورت دیگر هم می‌شود به دلیل حدیث رفاعه نخّاس.

نتیجه این فتوا این است که هر زن کافری را ولو اینکه شوهر داشته باشد، از هر کشور دیگری دزدیده شود، کنیز می‌شود. اگر دنیا بفهمد که مرجع تقلید مقلّدین ایشان چنین فتوایی داده‌ است، اصلا چه کسی به این مقلّدین ویزا می‌دهد تا به این کشورها راه پیدا کنند؟! ما بر اساس منشور سازمان ملل حق برده داری نداریم. عقیده من این است که نخّاس یعنی برده فروش و علیرغم عدالت، به گونه‌ای حدیث را می‌فهمد که منافع اقتصادی‌اش هم حفظ شود و از این جهت ولو بحثی در عدالت او نباشد، اما نمی‌توان به روایت او در این مورد عمل کرد.

 

قرآن و مسأله دلالت خبر

جهت دیگری که مطرح است، دلالت است. در آیه 83 سوره نساء می‌خوانیم: «وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً». قرآن سرزنش می‌کند افرادی را که هر خبری که به دستشان می‌رسد سریع پخش می‌کنند. بلکه قرآن دستور می‌دهد که استنباط از خبر بکنند. استنباط از ریشه نبط و به معنای کشیدن آب زلال از اعماق دل زمین است. اگر ما در دو کلمه «أمن او الخوف» دقّت کنیم و بخواهیم بر اساس این دو کلمه نظریه پردازی کنیم، جه چیزهایی اینگونه است. البته مسائل امنیتی و سیاسی اینگونه هستند ولی در مباحث اجتهادی چگونه است؟ در مباحث اجتهادی امروز وقتی که ما امانت‌دار اهل بیت هستیم و فقه شیعه را استنباط می‌کنیم نباید کاری کنیم که خدای ناکرده بخشی از جمعیت و ملّت را با یک فهم غلط حدیث را کنار بگذاریم. مثلا یک مرتبه حقّ نیمی از جمعیت کشور مثل زنان را پایمال کنیم. در مبحث حجیّت خبر واحد، دلیل محکم حجیّت خبر واحد بنای عقلا را می‌دانند. اما مگر عقلا فقط ما هستیم؟ آیا صحیح است که فتوایی مطرح شود که با حقوق بشر درگیر می‌شود و بناست که مسأله‌ای را مطرح می‌کند که ما را ضدّ حقوق بشر در دنیا بخوانند. شهید اول  در مبحث امر به معروف می‌فرماید اگر امر به معروف و نهی از منکر خطر مالی یا جانی داشت، وجوب برداشته می‌شود. شهید ثانی می‌گوید من تعجّب می‌کنم چرا مصنّف عِرض را اضافه نکرد؟! بلکه آبروی خودت، یا آبروی یکی از مسلمانان در یک جایی هم در این موضوع دخیل است. امروز ما در زمانی قرار گرفته‌ایم که از منطقه ما به نام دین خون می‌‍ریزد.  آیا درست است که ما به گونه‌ای فتوا بدهیم که متّهم به اینگونه مسائل بشویم و آیا عرض ما مخدوش نمی‌شود؟

مقاله‌ای را چند سال پیش نوشته‌ام با عنوان «تفکیک روایات قضایی از روایات فقهی» که خلاصه آن این است که مفاد بسیاری از روایات ما قضیه خارجیه است و نه حکم کلّی برای همه جا. این هم یک کار اجتهادی بزرگ دیگر است.

ما باید در اخبار استنباط کنیم و توجه کنیم که چرا گفته شده؟ برای چه کسی گفته شده است؟ در چه زمانی گفته شده است. مثلا در زمان پیامبر(ص) قاشق‌هایی از استخوان ساخته می‌شد که شسته نمی‌شد. اما شستن دست آسان بود. لذا استحباب با دست خوردن وارد شد.

 

نظرات   

0 # محمود رفاهی فرد 1396-12-20 21:43
سخنرانی ایشان بیشتر صبغه ی خطابی داشت و از نظر علمی و تحقیقی به شدت ضعیف بود.
گذشته از برخی مباحث مبنایی، اشتباهاتی فاحش در استنادات ایشان وجود داشت که به چند مورد اشاره میشود:
1. فرمودند که شیخ انصاری در بحث صاع من صبره از حل مساله عاجز شده و نوشته اند که این مساله را باید چهره ی نورانی دیگری حل کند که مقصود امام زمان است.
در حالی که شیخ مساله را حل کرده اند و صرفا در انتها نوشته اند: هذا ما خطر عاجلا بالبال و قد اوکلنا تحقیق هذا المقام الذی لم یبلغ الیه ذهنی القاصر الی نظر الناظر البصیر الخبیر الماهر.
روشن است که مقصود از ناظر بصیر، امام زمان علیه السلام نیست.

2.فرمودند روایت انما یفهم القرآن من خوطب به را که اخباری ها به آن استناد کرده اند شیخ انصاری جواب میدهد که برعکس، این حدیث علیه اخباری هاست. و علت نهی امام این بوده که ابوحنیفه نمی توانسته در قرآن توبر کند.

اولا روایت، انما یعرف القرآن ... است نه یفهم.خطاب به قتاده هم هست نه ابوحنیفه.شیخ هم نفرموده این روایت اتفاقا علیه اخباری هاست بلکه فرموده اند که ناظر به معانی روشن نیست لذا درست برعکس ادعای آقای داماد است که میخواستند تدبری در قبال عمل به ظواهر را اثبات کنند.

3. مطرح کردند رفاعه تمام احادیثش در رابطه با عبید است.
این مطلب غلط است. اولا در کتب اربعه روایات زیادی در غیر موضوع عبید از رفاعه نقل شده که با جستجویی ساده قابل دستیابی است ثانیا نجاشی در ترجمه ی او بعد از مدح او به تعابیری چون مسکونا الی روایته لا یعترض علیه بشیء من الغمز، کتابی در رابطه با فرائض را به او نسبت میدهند.
چه طور ایشان چنین مطلبی به نظرشان رسیده؟؟؟

اما مباحث مبنایی ایشان نیز بسیار موهون بود. فرمودند در ادله ی اربعه، عقل و اجماع به همان کتاب و سنت بر میگردد و به بحث سیره عقلاء و احتیاج به عدم ردع اشاره کردند.
ارجاع عقل به کتاب و سنت بسیار عجیب بود. ایشان به تفاوت عقل با سیره عقلاء واقف نیستند؟؟

یا این که فرمودند دلیل مهم حجیت خبر،سیره عقلاست و عقلا به خبر دال بر جواز برده داری عمل نمیکنند،اولا برخی علمای معاصر مانند آیه الله شبیری دلیل حجیت خبر را ادله ی شرعیه میدانند نه سیره ی عقلا. ثانیا واضح است که استناد به سیره ی عقلا، از جهت انتساب خبر به مروی عنه است و در این جهت، سائر سیره های عقلائی دخالتی ندارد.مثلا اگر روایتی بگوید در بیع نقدین قبض در مجلس معتبر است آیا آقای داماد ملتزم میشوند که این روایت حجت نیست چرا که عقلاء قبض در مجلس را معتبر نمیدانند؟؟ گویی ایشان تصور کرده اند که مراد اصولیین از تعبیر "عمل به خبر واحد" عمل خارجی بر طبق مضمون خبر است در حالی که مراد، اسناد مضمون به شارع است. و الا چگونه گفته میشود که مثلا فلان فقیه به فلان حدیث در باب حیض عمل کرده است؟!
مطالب ایشان به هیچ وجه دقت لازم برای نظریه پردازی علمی را نداشت.بسیار ساده فرمودند که ان تصیبوا قوما بحهاله ولو علت نباشد حکمت که هست بعد مانند علت با آن رفتار کردند و هیچ اشاره ای به تفاوت علت و حکمت نکردند. جالب این بود که فرمودند گویی آیه الله شبیری نظر خاصی در باب علت و حکمت دارند. در حالی که آقای شبیری آن نظر را از والد معظم ایشان گرفته اند و عجیب بود که ایشان حتی به نظرات خاص والدشان نیز احاطه نداشتند....
پاسخ | پاسخ با نقل قول کردن | نقل قول

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی