فرق بین وسواسی و کثیرالشک

در فقه بین احکام مترتب بر کثیر‌الشک و وسواسی فرق است. مثلاً دربارۀ کثیر‌الشک گفته شده که در شک نسبت به اجزای نماز، به شک خود اعتنا نکند؛ یعنی اگر در رکعات نماز شک کرد، باید بدون اعتنای به شکش، طرفی را اختیار کند که برای او به صرفه است. ولی چنانچه نسبت به اصل یا شرایط نماز شک کند، باید به شکش اعتنا کند و نمازی که شک در خواندنش دارد را بیاورد. اما دربارۀ وسواسی گفته شده که در اصل نماز هم به شکش اعتنا نکند و بنا بر آوردن نماز بگذارد.[1] بحث در این نوشتار، واکاوی موضوعی فرق بین کثیر‌الشک و وسواسی است. آقای خویی بر این عقیده است که وسواسی و کثیر‌الشک در اصل کثرت شک با یکدیگر مشترک هستند، ولی چنانچه مراتب کثرت شک به حدّ بالایی برسد، کثیر‌الشک تبدیل به وسواسی می‌شود.[2]

شاید بر اساس غلبهٔ موارد، چنین پنداشته شود که فرد وسواسی فقط در کیفیت کارها شک می‌کند (یعنی آیا عملی که انجام داده صحیح است یا خیر)، در حالی که کثیر‌الشک در اصل عمل هم شک دارد (آیا آن را انجام داده یا نه). اما حقیقت آن است که فرد وسواسی حتی در اصل عمل نیز دچار تردید می‌شود؛ مانند کسی که دست نجس خود را پس از شستن، به تصور ناشسته‌بودن دوباره می‌شوید.

به نظر می‌رسد کثیر‌الشک و وسواسی دو ماهیت کاملاً متفاوت و متباین دارند و وجه تمایز آنها به شدت و ضعف کثرت شک مربوط نیست. در مسئلهٔ کثیر‌الشک:

  • فرد عمل را فراموش می‌کند و ذهنش آن را حفظ نمی‌نماید
  • ممکن است عملی را بارها انجام دهد اما باز هم فراموش کند

اما در وسواسی:

  • فرد تمام جزئیات را به خاطر می‌سپارد.
  • با وجود این آگاهی کامل، در عمل خود شک می‌کند.

به عنوان مثال، اگر در جمعی یک‌میلیونی، یک نفر کشته شده باشد، عقلاء آن یک مورد را طبق محاسبات احتمالاتی نادیده می‌گیرند؛ اما فرد وسواسی نمی‌تواند همان اطمینان دیگران را به «عدم» پیدا کند.

احتمال یک در میلیون پیوسته در ذهنش حاضر است، با وجود آگاهی از احتمال ۹۹۹۹۹۹ در میلیون، او دستش را مدام زیر آب می‌گیرد، و با وجود علم به شستشو، می‌گوید: «شاید پاک نشده باشد»؛ یعنی احتمالی را که دیگران نادیده می‌گیرند، او حاضر و ملموس می‌بیند.

برای توضیح بهتر، وسواسی را می‌توان به مادری تشبیه کرد که محبت شدیدی به فرزندش دارد. وقتی خبر کشته‌شدن فردی را می‌شنود، بی‌اختیار می‌اندیشد: «مبادا فرزند من باشد!» - این احتمال موهوم که دیگران فوراً از ذهن می‌رانند، در ذهن او ماندگار می‌شود.

نتیجه آنکه:

  • وسواس عبارت است از اهمیت دادن به احتمالات ضعیف در مقام عمل، در حالی که دیگران آنها را نادیده می‌گیرند
  • کثیر‌الشک کسی است که عمل در ذهنش تثبیت نمی‌شود و آن را فراموش می‌کند.[3]

 ------------

[1] العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌2، ص: 14‌:«حكم كثير الشكّ في الإتيان بالصلاة و عدمه حكم غيره، فيجري فيه التفصيل بين كونه في الوقت و خارجه. و أمّا الوسواسي فالظاهر أنّه يبني على الإتيان و إن كان في الوقت»، «إذا شك في بعض شرائط الصلاة‌فإما أن يكون قبل الشروع فيها أو في أثنائها أو بعد الفراغ منها فإن كان قبل الشروع فلا بد من إحراز ذلك الشرط».

[2] موسوعة الإمام الخوئي، ج‌18، ص: 125‌ و 126:«أمّا إذا بلغت كثرة الشكّ حدّ الوسواس فلا إشكال في عدم الاعتناء فيبني على الإتيان و إن كان في الوقت،... و أمّا إذا لم تبلغ ذاك الحدّ، بل كان مجرّد كثرة الشكّ، على الخلاف في تفسير ضابطها من الإيكال إلى الصدق العرفي...الخ.»

[3] برگرفته از جلسه 28/6/1395 از سلسه جلسات حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی-دامت برکاته-

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی